ترجمه کتاب با قیمت ارزان

ترجمه کتاب با قیمت ارزان :من در یک موسسه ترجمه مشغول کار هستم.کار بسیار حساسی هست .راستش مسئولیتش زیاده : قیمتا باید درست ارزیابی بشه ، کار رو باید به مترجم با تخصص مناسب ارجاع بدیم ، حالا فکرشو بکن ، چندتا رشته داریم ، هر کدومشون هم یه عالمه زیر شاخه دارن ،بعد ترجمه ها باید مرحله به مرحله چک بشن تا از کار مترجم مطمئن بشیم و مهمتر از همه اینکه ،به هر حال کار باید به موقع تحویل مشتری بشه، حالا فقط تصور کن روزی ۵۰ تا ترجمه بخوای ارجاع بدی ، شایدم بیشتر و همشون رو بخوای پیگیری کنی تا لحظه ای که به دست مشتری برسه. تازه این آخر کار نیس، کارا تا ۲۰ روز گارانتی داره ،یعنی تا ۲۰ روز اگه مشتری زنگ بزنه بگه کارم خوب نیست ، سر پله اولی.حالا وسط پروسه کاری، یک روز رئیس شرکت ،به ما پیشنهاد داد ،تا اگر طرحی برای توسعه و پیشرفت کار داریم ارائه بدیم ،بررسی بشه . منم که کلا عاشق ایده پردازی و نو گرایی هستم ، گفتم بیام یه فکر خوب بکنم ، هم به این کار علاقه دارم ، هم خودی نشون بدم . فقط دوست دارم مکالمات بین خودم و رئیسمو براتون بگم تا بدونین، به حقوق من ،باید سختی کار تعلق بگیره:

من : سلام ، در رابطه با پیشنهادتون ، می خواستم بگم می تونیم یه گزینه اضافه کنیم ، ما در ماه کلی کتاب ترجمه می کنیم ، کتابها و ترجمه هاشو تو سایت بزاریم ، مشتری بتونه سفارش بده .

رئیسم : این پایمال کردن حقوق مترجم و مشتریه ، نمی شه.

من : خوب، مشتری با قیمت پایینتر می تونه این ترجمه ها رو بخره .

رئیسم : این پایمال کردن حقوق مترجم و مشتریه ، نمی شه.

من : می شه وقتی مشتری برای اولین بار می خواد سفارش ترجمه کتاب بده ، ازش رضایت بگیریم و این مطلب رو براش توضیح بدیم و کلا ترجمه کتاب با قیمت ارزان داشته باشیم .

رئیسم : این پایمال کردن حقوق مترجمه ، نمی شه.

من : خوب به مترجم هم می گیم که این ترجمه شما رو تو سایتمون می زاریم و به ازای هر سفارش به شما پورسانت می دیم.

رئیسم : این پایمال کردن حقوق مترجم و مشتریه ، نمی شه.

من : اصلا می شه از این کار یه درامد جزئی برای موسسه برداریم و همه درامد کسب شده رو بین مشتری و مترجم تقسیم کنیم و در عوض مراجعه به سایتمون بالا می ره.

رئیسم : این کلا پایمال کردن حقوق مترجم و مشتریه، نمی شه . خانم توکلی ، ما نباید برای کسب درامد ، اعتماد مشتری و مترجم رو خدشه دار کنیم.

من : عذرخواهی می کنم امروز کلا خیلی حالم خوب نیست، با اجازه.

رئیسم : خواهش می کنم، باز هم اگر ایده ای داشتید ، بفرمایید.

من : بله بله…..حتما.

کاش این همه قانونمندی در سطح کشورم بود ، ولی انگار فقط سر کار من اینطوریه. اصلا وقتی درست فکر می کنم می بینم ، قیافم یه طوریه، هر کسی منو می بینه ،یاد قانونمندی با آرمانهای والای انسانی میوفته.